تجمع دکل های مخابراتی در تهران
لااقل من در هیچ جای دنیا شهری ندیدهام که اینطور گسترده متکی به دکلها باشد. احتمالا ضعف شدید زیرساختهای دولتی یا مخابراتی و عقب ماندن شرکتهای دولتی و نیمهدولتی از سرعت توسعه ارتباطات، دلیل اصلی این تصویر عجیب است. اگر جایی در مرکز شهر روی پشت بام بروید و اطرافتان را نگاه کنید، انبوه دکلهای کوتاه و بلند اولین چیزی است که توجهتان را جلب میکند. بینظم مثل جنگلی تنک، ولی گسترده. شاید در پایتختهای همسایه و حتی تهران چندسال پیش دیشهای ماهوارهای اولین تزئینی بودند که روی بامهای شهر جلب توجه میکردند، اما الان اینطور نیست.
همه مدیران خبره و بهروز میدانند که توسعه بدون اتکا به زیرساختهای مدرن ارتباطی و آی-تی ممکن نیست. در مملکتی زندگی نمیکنیم که حتی یک لحظه بتوان به دو سیم مسی برای همه ارتباطات سازمان اتکا کرد، آن هم در شرایطی که ممکن است هر آینه با «۷۲ ساعت اختلالات به علت عملیات کابلبرگردان» مواجه شوید. اگر چندصد میلیون تومان برای آگهی و تبلیغات هزینه کرده باشید و با چنین فاجعهای مواجه شوید خیلی عمیقتر درک خواهید کرد که سرمایهگذاری روی اینچنین بستری مانند خانه ساختن
است بر آب.
اما وضع در خدماتدهندههای خصوصی کمی بهتر است. برای داشتن یک اینترنت اختصاصی با پهنای باند بالا و از طریق آنتن وایرلس، کم و بیش میتوان به چند آی اس پی بزرگ مملکت اعتماد کرد. اتفاق خوب این است که اگر از دو شرکت مستقل همزمان خدمات بگیرید دیگر واقعا میتوان ضریب اطمینان بالایی برای پایداری شبکه و اینترنت داشت، مگر اینکه لنگری به فیبر نوریای برخورد کند که خب در آن صورت مشکل
دسته جمعی رخ میدهد و کاری هم نمیتوان کرد. اتفاق بد این است که برای این کار حداقل باید سه برابر یک اینترنت ایدیاسال پرسرعت هزینه کنید.
با وجود اینکه ذاتا ارتباط با سیم از ارتباط بیسیم پایدارتر است، اما به همه دلایلی که بالاتر گفته شد، در ایران و در تهران ارتباط بیسیم در مجموع و در اکثر موارد قابل اعتمادتر است. همین است که وقتی خیلی به ارتباطات متکی باشید (که بعید است جز این بتوانید توسعه پیدا کنید)، ناچارید به پشت بام پناه ببرید، یک دکل نصب کنید که به ارتفاع لازم برای دید مستقیم برسید و در آخر یک آنتن در نوک دکل که ارتباط شما را بدون اتکا به زیرساختهای سیمی برقرار کند.
گویا در قانون برای نصب این دکلها محدودیت وجود دارد، اما احتمالا تصمیمگیران و سیاستگذاران مخابراتی هم به این نکته آگاهند که اگر این جنگل را از بالای شهر جمع کنند، نه دولتیها جان سالم به در میبرند و نه خصوصیها و نیمه خصوصیها. البته باید انصاف داد که لااقل برای برخی بزرگترها و رسمیترها (مانند سیستم بانکی) امکان استفاده از سرویسهای ارتباط بین دو نقطه مانند «امپیالاس» وجود دارد که سیمی هست پایدار هم هست، اما اگر به دیشهای ماهوارهای بالای شعب بانکها نگاه کنید می توان فهمید که آنها نیز با خیال راحت به این دو سیم مسی اعتماد نمیکنند، نمیتوانند بکنند چون فاکتورهای خارج از کنترل برای خود سیستم مخابراتی هم هنوز فراوانند.
نکته ناخوشایند آخر، در شرایطی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا ارائه همه سرویسها فقط به یک کابل ارتباطی محدود میشود، در ایران هیچ تلاش قابلتوجهی برای حل این مشکل از سمت متولیان ارتباطات کشور نه در سطح وزارتی و نه در سطح شرکتهای مخابرات استانی دیده نمیشود. هر کسی ساز خودش را میزند: تلویزیون از طریق آسمان، اینترنت از طریق آسمان و اگر همین راه را ادامه بدهیم تلفن هم شاید کم کم فقط از طریق آسمان. این جنگل فلزی هنوز جای رشد دارد.
منبع:آی تی ایران